رويارويي امام حسين (ع) با يزيد در آن روزگار، مواجهه با حقيقت دين با تظاهرگرايي به دين بود، البته رفتار يزيد به عنوان خليفه مسلمانان، کار را از اين مؤلفه فراتر برده بود و در عمل نشان داد غرض او از تحميل بيعت بر امام حسين (ع)، به بند کشيدن امامت ديني و نابود کردن اصل دين است، کوتاه آمدن امام حسين (ع) در برابر شرايط و اوضاع اجتماعي جامعه مسلمانان، حتماً به پيروزي مطلق تفکر اموي منجر مي شد. اين را تنها امام مي دانست و اندکي از پيروان وفادار و هوشمند ايشان. چرا که يزيد حسب گزارشات معتبر تاريخي فسق خود را آشار کرده بود. (1)
در روزگاري که بسياري از سرشناسان و چهره هاي شاخص ديني، تحت تأثير رفتار استبدادي و ظالمانه يزيد، در برابر اتفاقات و اعمال معارض با مکتب رسول الله سکوت پيشه کرده اند و حتي امام را نيز به آرامش دعوت مي کنند (2) چه چيزي مي توانست سد بحران به وجود آمده را بشکند و دين را از چنگال اهريمن بد خود رهايي بخشد. به ظاهر همه نماز به جا مي آوردند، روزه مي گرفتند، حج برگزار مي کردند، اما چگونه است که همه اعمال عبادي از خاصيت تأثيرگذاري و کارآمدي، تهي شده است؟ چرا مسلمانان پيامبرشناس اين گونه نسبت به جريانات و رخدادهاي اجتماعي و سياسي اطراف خودشان بي تفاوت نشان مي دهند. مگر آنان امام علي (ع) را فراموش کرده اند، مگر سوابق افراد و طوايف را نمي دانند، آيا توصيه ها و سفارشات شخص رسول الله (ص) را درباره ي عترت و قرآن نشنيده اند؟ پاسخ اين قبيل پرسشها روشن است. اما نکته مهم اين است که الان دين اسلام با يک چالش و بحران ويران کننده درگير شده و جامعه مسلمانان نياز به يک شوک تکان دهنده دارد. اي چه بسا اگر امام مي خواست دست به يک عمل و حرکت صرفاً اخلاقي و فرهنگي بزند، در شناساندن ابتلاء امت اسلامي به پديده و تفکري که يزيد نماي اصلي آن شده بود، موفق بيرون نمي آمد، پس براي خروج از دين از اين مشکل بزرگ، تنها راه اولاً نپذيرفتن رسميت نظام حکومت يزيد است و ثانياً پرداخت بهاء احتمالي اين اعتراض سرنوشت ساز و تبيين کننده حقيقت دين.
نماد تجلي حقيقت دين